۱۳۹۶ آبان ۹, سهشنبه
۱۳۹۶ آبان ۸, دوشنبه
۱۳۹۶ آبان ۷, یکشنبه
#کتاب_نوشته: سرزمین گوجههای سبز، #هرتا_مولر
* مبدل به آدمهای خودخواهی شدیم که برای تفهیم این حقیقت که بهجای مردن هنوز زنده هستیم، به سلاح سکوت متوسل میشدیم.
* ما درهمشکستگانی بودیم، مریض شایعهسازی درباره مرگ قریبالوقوع دیکتاتور، و ملول از کشته شدن کسانی که قصد فرار داشتند. ما بیشازپیش دلمشغول فرار بودیم، بدون آنکه به آن بیندیشیم. ناکامی برای ما مثل نفس کشیدن طبیعی مینمود. سهم ما از آن، همتراز سهمی بود که از اعتماد به یکدیگر نصیبمان میشد و بعد هرکدام از ما بهآرامی چیز خاصی برای خودمان به آن میافزودیم، اندکی قصور شخصی، بهعنوان فعالیت جنبی.
* در زیر آشیانه کلاغها پیشنهاد کرد که من و او باهم از راه دانوب فرار کنیم. او روی مه حساب میکرد، دیگران روی باد، شب یا روز روشن. کاری هم نمیشد کرد. افراد از موضوع واحدی برداشتهای گوناگون دارند. من گفتم "مثل رنگ دلخواه" اما در دلم گفتم: "مثل انتخاب شیوه مردن"
سرزمین گوجههای سبز، هرتا مولر
The Land of Green Plums, Herta Müller
۱۳۹۶ آبان ۶, شنبه
۱۳۹۶ آبان ۴, پنجشنبه
#کتاب_نوشته: تسلی بخشیهای فلسفه، #آلن_دوباتن
* آیا شجاعت آن را داریم تا نتیجه بگیریم که موهبت عقل که اینهمه آن را میستاییم و بر اساس آن خود را ارباب آفرینش میدانیم، برای عذاب ما در ما به ودیعه نهاده شده است؟ دانش به چه دردی میخورد اگر به خاطر آن آرامش و متانتی را از دست دهیم که در فقدان دانش از آن بهرهمند میبودیم؟
تسلی بخشیهای فلسفه، آلن دوباتن
The Consolations of Philosophy, Alain de Botton
۱۳۹۶ آبان ۳, چهارشنبه
۱۳۹۶ آبان ۲, سهشنبه
۱۳۹۶ آبان ۱, دوشنبه
#کتاب_نوشته: همنوایی شبانه ارکستر چوبها، #رضا_قاسمی
* مرد بیابانی همیشه با سایهاش زندگی میکند. که هر جا میرود سایهاش را سمت راستش دارد یا چپش. که هر جا میرود به دنبال سایهاش میرود یا سایهاش را به دنبال میکشاند. که تنها یکلحظه و فقط یکلحظه بیسایه میشود. عدل ظهر وقتی تیغ آفتاب درست بر فرق سر میکوبد.
* از مدتی پیش ستاره شناسان انفجارهای عظیمی را در سیارهی ژوپیتر پیشبینی کرده بودند، انفجارهایی که اگر یکی از سنگهای رهاشدهاش به زمین اصابت میکرد، لغت "فردا" را برای همیشه و لغت "همیشه" را از همان لحظه از فرهنگ بشری پاک میکرد. حال همین ذرات ساختمان شش طبقهی اریک فرانسوا اشمیت را به لرزه درآورده بود و جای شکی باقی نمیگذاشت که سنگهای ژوپیتر دارد درست روی سر ما فرود میآید.
همنوایی شبانه ارکستر چوبها، رضا قاسمی
The Nocturnal Harmony of Wood Orchestra, Reza Ghassemi
۱۳۹۶ مهر ۲۹, شنبه
۱۳۹۶ مهر ۲۵, سهشنبه
#کتاب_نوشته: ناطور دشت، #جی_دی_سالینجر
* من آدم کافری هستم، البته حضرت عیسی را دوست دارم، اما به بیشتر چیزهایی که در کتاب مقدس هست اعتقاد ندارم، مثلاً همین حواریون، اگر راستش را بخواهید، از آنها بیاندازه دلخورم. بعدازآنکه حضرت عیسی از دنیا رفت، همهشان آدمهای خوبی شدند، اما زمانی که زنده بود، غیر از دردسر هیچ فایدهای برایش نداشتند.
ناطور دشت، جی. دی. سالینجر
The Catcher in the Rye, J. D. Salinger
۱۳۹۶ مهر ۲۴, دوشنبه
۱۳۹۶ مهر ۲۳, یکشنبه
#کتاب_نوشته: جستارهایی درباب عشق، #آلن_دو_باتن
* ما عاشق میشویم، به این امید که چیزهایی را که میدانیم در ما هست در دیگری نیابیم، در معشوق کمالی سراغ میگیریم که در خودمان نمییابیم و از طریق وحدتمان با او امیدواریم ایمانی متزلزل در نوع خود بیابیم.
جستارهایی درباب عشق، آلن دو باتن
Essays in Love, Alain de Botton
۱۳۹۶ مهر ۲۲, شنبه
۱۳۹۶ مهر ۲۰, پنجشنبه
#کتاب_نوشته: بچههای نیمه شب، سلمان رشدی
* در ماه اوت 1947، سلطه انگلیسیها بر تورهای ماهیگیری و نارگیل و برنج مومبادوی پایان گرفته بود و خودشان هم در حال رفتن بودند، هیچ سلطهای پایدار نیست.
* دریا، کبود و خروشان، آنقدر بالا میآید که میخواهد به ابرهای آبستن ته افق تنگ بپیوندد. و صدای باران، که طبلوار به گوش مادرم میرسد.
* کسان بسیاری را میشناسیم که تاریخ از آنان بهعنوان پیامبران دروغین یاد میکند. اما تنها به این دلیل که شکستخوردهاند و تاریخ سرکوبشان کرده است نمیتوان آنان را دروغین دانست. بیابان همیشه پرسه گاه مردان ارزشمندی بوده.
بچههای نیمه شب، سلمان رشدی
Midnight's Children, Salman Rushdie
۱۳۹۶ مهر ۱۹, چهارشنبه
۱۳۹۶ مهر ۱۸, سهشنبه
۱۳۹۶ مهر ۱۷, دوشنبه
#کتاب_نوشته: وردی که برهها میخوانند، #رضا_قاسمی
* خودم توی خیابان یا مترو، ایرانیها را از نگاهشان میشناختم، از حالت بدن، انگار وزن سیارهای سنگینی میکرد روی دوششان.
* سهمی که از ارث میبردند آنقدر ناچیز بود که، بعد از فوت شوهر، هیچ سقفی نمیماند تا زیر آن بقیهی عمر را بسر کنند. ناچار چند روزی خانه این پسر، چند روزی خانه آن دختر، آنقدر خفت و تنهایی را، زیر چادری فرسوده، با خود از این خانه به آن خانه میبردند تا روزی خدا دعایشان را مستجاب کند و اجل را بفرستد سراغشان.
وردی که برهها میخوانند، رضا قاسمی
The Spell Chanted by Lambs, Reza Ghasemi
۱۳۹۶ مهر ۱۶, یکشنبه
#کتاب_نوشته: طرح بزرگ، #استیون_هاوکینگ
انجیل داستان یوشع پیامبر را نقل میکند که دعا کرد خورشید و ماه از خط سیر دوار خود خارج شوند تا با افزایش طول روز، وی بتواند جنگ با شورشیان را بهپایان برساند، مطابق کتاب خورشید حدود یک زور درنگ کرد، امروز میدانیم که این امر بدان معناست که زمین از گردش بازایستد. اگر چرخش زمین به دور خود به ناگاه متوقف شود، مطابق قوانین نیوتون هر جسمی که به زمین محکم نشده باشد با همان سرعت حرکت زمین (1800 کیلومتر بر ساعت) به حرکت خود ادامه میدهد که بهایی سنگین برای تأخیر غروب خورشید است.
طرح بزرگ، استیون هاوکینگ
The Grand Design, Stephen Hawking
۱۳۹۶ مهر ۱۲, چهارشنبه
#کتاب_نوشته: دین برای خداناباوران، #آلن_دو_باتن
روح ما از چیزی رنج میبرد که فلاسفه یونانی آن را "آکرازیا" مینامند. حالتی که بهرغم قضاوت درست، جلوی یک تصمیم مقاومت میکنیم. چیزی که میشود گفت ترکیبی است از ضعف اراده و پریشانخیالی.
ادبیات میتواند زندگی ما را عوض کند. به همان اندازه که در الهیات دروس اخلاقی هست، در تمامی حوزههای فرهنگ میتوان آنها را پیدا کرد.
ما نظام آموزش عالی خود را با دو مأموریت متضاد و دوگانه پرکردهایم: اینکه چطور کاری بهدست آورده و بر اساس آن نان دربیاوریم و دیگری اینکه چطور زندگی کنیم. ضمن اینکه هدف دوم را خیلی مبهم و بیاعتنا رها کردهایم.
دین برای خداناباوران، آلن دو باتن
Religion for Atheists, Alain de Botton
۱۳۹۶ مهر ۱۱, سهشنبه
۱۳۹۶ مهر ۱۰, دوشنبه
اشتراک در:
پستها (Atom)
کتاب نوشته: زندگی در پیش رو، رومن گاری
او میگفت ترس مطمئنترین متحد ماست و بدون آن خدا میداند چه بر سرمان میآید. #زندگی_در_پیش_رو، #رومن_گاری The Life Before Us, a Novel by Rom...
-
مائیم که اصل شادی و کان غمیم سرمایهٔ دادیم و نهاد ستمیم پستیم و بلندیم و کمالیم و کمیم آئینهٔ زنگ خورده و جام جمیم رباعیات خیام،...