۱۳۹۶ خرداد ۷, یکشنبه

#کتاب_نوشته: دین برای خداناباوران، #آلن_دو_باتن

ما آن‌قدری که به دامان امید هل داده می‌شویم، به کام بدبینی هل داده نشده‌ایم. امید به حرفه‌مان، امید به کسانی که دوستشان داریم، فرزندانمان، سیاستمداران یا سیاره‌مان؛ که در بیشتر موارد ما را تلخ‌کام و عصبانی می‌کنند. تفاوت میان بزرگ‌بینی ما با واقعیت‌های روز باعث می‌شود میان این دو، فضایی از ناامیدی ایجاد شود که همواره در چهره ما خودش را نشان می‌دهد.

دین برای خداناباوران، آلن دو باتن
Religion for Atheists, Alain de Botton

۱۳۹۶ خرداد ۲, سه‌شنبه

#کتاب_نوشته: بید کور، زن خفته، #هاروکی_موراکامی

هر وقت چیزی به وجود می‌آید، مستقل از اراده من به حیات خودش ادامه می‌دهد. درست مثل یک خاطره، می‌دانید از چطور خاطره‌ای حرف می‌زنم؟ همان وقایعی که دوست دارید فراموش کنید، اما نمی‌توانید.

بید کور، زن خفته: داستان یک عمه بینوا، هاروکی موراکامی
Blind Willow, Sleeping Woman, Haruki Murakami

۱۳۹۶ خرداد ۱, دوشنبه

#کتاب_نوشته: هرگز رهایم مکن، #کازوئو_ایشی‌گورو

در انتظارید، حتی اگر دقیقاً ندانید در انتظار چه هستید، در انتظار لحظه‌ای که درک کنید واقعاً با دیگران فرق دارید، این‌که افرادی در آن سوری دیوار هستند، که نه از شما متنفرند و نه بد شمارا می‌خواهند، اما حتی با تصور وجودتان، برخود می‌لرزند.

هرگز رهایم مکن، کازوئو ایشی‌گورو
Never Let Me Go, Kazuo Ishiguro

۱۳۹۶ اردیبهشت ۳۱, یکشنبه

#کتاب_نوشته: به خدای ناشناخته، #جان_اشتاین‌بک

زندگی به‌آسانی نابود نمی‌شود. انسان تا اشیائی که در آنها تغییر داده است نابود نشود، نمی‌تواند بمیرد. حتی تا زمانی که خاطره‌ی او در ذهن است او نیز همچنان زنده است. مردن انسان امری طولانی و تدریجی است.

به خدای ناشناخته، جان اشتاین‌بک
To a God Unknown, John Steinbeck

۱۳۹۶ اردیبهشت ۲۷, چهارشنبه

#کتاب_نوشته: کالیگولا، #آلبر_کامو

* برای ساختن یک سناتور یک روز بس است و برای ساختن یک کارگر ده سال.
اما تا سناتور بتواند کارگر بشود می‌ترسم بیست سال طول بکشد.

* مشکل این مردم این است که به نمایش چندان اعتقادی ندارند. وگرنه می‌دانستند که هرکس مجاز است تا در نمایش‌های آسمانی بازی کند و به نقش خدا درآید. فقط کافی است که سنگدل بشود.

کالیگولا، آلبر کامو
Caligula, Albert Camus

۱۳۹۶ اردیبهشت ۲۶, سه‌شنبه

#کتاب_نوشته: خداحافظ گاری کوپر، #رومن_گاری

* زن خاکستر معشوق را به خانه می‌آورد و آن را در یک ساعت شنی می‌ریزد و می‌گوید: خیال کردی حقه زدی و از گذشت زمان راحت شدی؟ حال توی همین ساعت جریان داشته باش و با من پیر شو.

* یک روز راهت را انتخاب خواهی کرد. عجله نکن. هنوز وقتش نیست. انسان در بیست‌سالگی راه خود را انتخاب نمی‌کند، زیرا اندیشه‌های نو مقاومت‌ناپذیرند.

خداحافظ گاری کوپر، رومن گاری
The Ski Bum (Adieu Gary Cooper), Romain Gary

۱۳۹۶ اردیبهشت ۲۴, یکشنبه

#کتاب_نوشته: بید کور، زن خفته، #هاروکی_موراکامی

ترس همیشه آنجا است و به شکل‌ها و در زمان‌های متفاوتی سراغ ما می‌آید و غافلگیرمان می‌کند، اما ترسناک‌ترین کاری که ممکن است چنین مواقعی انجام بدهیم، این است که چشمانمان را ببندیم و به آن پشت کنیم، چون در چنین مواقعی با ارزش‌ترین جوهره وجودمان را به چیزی دیگر تسلیم می‌کنیم.

بید کور، زن خفته: مرد هفتم، هاروکی موراکامی
Blind Willow, Sleeping Woman, Haruki Murakami

۱۳۹۶ اردیبهشت ۲۳, شنبه

#کتاب_نوشته: بوف کور، #صادق_هدایت

دنیا آن‌طوری که تاکنون تصور می‌کردم مفهوم و قوه خود را ازدست‌داده بود و به‌جایش تاریکی شب فرمانروائی داشت، چون به من نیاموخته بودند به شب نگاه کنم و شب را دوست داشته باشم.

بوف کور، صادق هدایت
The Blind Owl, Sadegh Hedayat

#کتاب_نوشته: بچه‌های نیمه شب، سلمان رشدی

چیزی را که چاره‌ای ندارد باید تحمل کرد.

فرار از گذشته امکان ندارد، آدمی برای همیشه همانی می‌ماند که بوده است.

هنگامی‌که فکر کردن بیش‌ازاندازه رنج‌آور می‌شود، عمل بهترین دارو است.

همیشه به نظرم چنین رسیده که وعده آینده‌های شگرف بهترین پادزهر برای مقابله با نامرادی زمان حال است.

بچه‌های نیمه شب، سلمان رشدی
Midnight's Children, Salman Rushdie

۱۳۹۶ اردیبهشت ۲۱, پنجشنبه

#کتاب_نوشته: نامه به کودکی که هرگز زاده نشد، #اوریانا_فالاچی


اگر ثروتمند باشی و بتوانی پالتو پوستی بخری و خودت را گرم‌کنی و به اسکی بروی، سرما به یک بازی تبدیل می‌شود. اما اگر فقیر باشی، می‌آموزی که حتی از زیبایی منظره یکدست سفیدپوش برفی متنفر باشی.

وقتی کسی به خدا اعتقاد دارد، معنایش این است که خسته است و دیگر نمی‌تواند به‌تنهایی ادامه بدهد. اما فقط کسانی پیش می‌روند که برای خود علامت سؤال طرح می‌کنند، کسانی که به آسایش ایمان تسلیم نمی‌شوند.

نامه به کودکی که هرگز زاده نشد، اوریانا فالاچی
Letter to a Child Never Born, Oriana Fallaci

۱۳۹۶ اردیبهشت ۲۰, چهارشنبه

#کتاب_نوشته: هزار پیشه، #چارلز_بوکوفسکی

چند هفته مدام با روزی دو شکلات پنج سنتی سر می‌کردم تا بتوانم با خیال راحت بنشینم به نوشتن. اما متأسفانه گرسنگی کشیدن، باعث اعتلای هنر نمی‌شود، روح انسان در شکمش ریشه دارد. آدم بعد از یک استیک و شراب شاهانه خیلی بهتر می‌تواند بنویسد تا بعد از خوردن یک شکلات پنج سنتی.

هزار پیشه، چارلز بوکوفسکی
Factotum, Charles Bukowski

۱۳۹۶ اردیبهشت ۱۹, سه‌شنبه

#کتاب_نوشته: سرزمین گوجه‌های سبز، #هرتا_مولر

سرشب چراغ انتهای هر خیابان خاموش و روشن می‌شد. آن چراغ به تکرار به حول‌وحوش خود هشدار می‌داد که شب فرارسیدهاست. خانه‌ها از رهگذران حاشیه خود کوچک‌تر می‌شدند. پل‌ها از ترامواهایی که از روی آنها می‌گذشت کوچک‌تر می‌شدند و درختان از صورت کسانی که یک‌به‌یک از زیر آنها می‌گذشتند.

سرزمین گوجه‌های سبز، هرتا مولر
The Land of Green Plums, Herta Müller

۱۳۹۶ اردیبهشت ۱۸, دوشنبه

#کتاب_نوشته: جنگ آخرزمان، #ماریو_بارگاس_یوسا

تصور مرگ یک نفر آسان‌تر است تا مرگ صد نفر، یا هزار نفر. مصیبت وقتی تکثیر بشود انتزاعی می‌شود. آدم از چیزهای انتزاعی کمتر ناراحت می‌شود.

کارهای قهرمانی همیشه دلایل متعالی و شریف ندارد، تعصب و تنگ‌نظری و عقاید احمقانه هم هست.

آدم جنایتکار نمونه‌ای از توش‌وتوان زیادی است که به راه نادرست افتاده. جنگ این توش‌وتوان را به مجرای درست می‌اندازد.

جنگ آخرزمان، ماریو بارگاس یوسا
The War of the End of the World, Mario Vargas Llosa

۱۳۹۶ اردیبهشت ۱۶, شنبه

#کتاب_نوشته: تنهایی پرهیاهو، #بهومیل_هرابال

در آن‌ها مردانی با تحصیلات عالی، مثل سگی که به لانه‌اش، به شغل‌های خود زنجیرشده‌اند. مردانی که به‌صورت نوعی تحقیق جامعه‌شناسانه، تاریخچه زمانه خویش را می‌نویسند و من از آن‌ها بود که آموختم چگونه طبقه متوسط تحصیل‌کرده و اهل مطالعه نزول کرد، چطور طبقه کارگر از اعماق به سطح اجتماع آماده و طبقه نخبه و دانشگاه دیده، در مقام کارگر چطور ادای وظیفه می‌کند.

تنهایی پرهیاهو، بهومیل هرابال
Too Loud a Solitude, Bohumil Hrabal

۱۳۹۶ اردیبهشت ۱۳, چهارشنبه

#کتاب_نوشته: افسانه‌های راز و خیال، #ادگار_آلن‌پو

نه در عمیق‌ترین خواب‌ها، نه در حال هذیان، نه در حال بیهوشی، نه در مرگ، نه حتی در درون گور، باز همه‌چیز از میان نمی‌رود، زیرا اگر جز این بود، ابدیت برای انسان وجود نداشت.

افسانه‌های راز و خیال، ادگار آلن‌پو
Tales of Mystery and Imagination, Edgar Allan Poe

کتاب نوشته: زندگی در پیش رو، رومن گاری

او می‌گفت ترس مطمئن‌ترین متحد ماست و بدون آن خدا می‌داند چه بر سرمان می‌آید. #زندگی_در_پیش_رو، #رومن_گاری The Life Before Us, a Novel by Rom...