۱۳۹۶ شهریور ۷, سه‌شنبه

#کتاب_نوشته: بید کور، زن خفته، #هاروکی_موراکامی

افرادی هستند که نامشان زمانی که می‌میرند از خاطر محو می‌شود، مشکلی درباره آنها وجود نداد و ما در مرگشان سوگواری می‌کنیم: رودخانه‌ای خشک شد و ماهی‌ای مرد. بعد از آنها افرادی هستند که درست مانند تلویزیون‌های قدیمی خط‌های لرزان سفیدرنگی روی صفحه نشان می‌دهند تا وقتی‌که یک روز کاملاً می‌سوزند، آنها نیز خیلی بد نیستند: مثل ردپاهای یک فیل که راهش را گم‌کرده باشد. و نهایتاً افرادی هستند که نام آنها حتی قبل از اینکه بمیرند، فراموش می‌شود...

بید کور، زن خفته: داستان یک عمه بینوا، هاروکی موراکامی
Blind Willow, Sleeping Woman, Haruki Murakami

۱۳۹۶ شهریور ۶, دوشنبه

#کتاب_نوشته: ناطور دشت، #جی_دی_سالینجر

* تمام بیشعور ها همینطورند، وقتی بهشتان بگویی بیشعور، از آدم بدشان می اید.

بعضی از اشخاص برای هر چیزی که گم بکنند، هفته‌ها می‌گردند. ظاهراً من هیچ‌وقت چیزی نداشته‌ام که اگر گمش می‌کردم، زیاد به آن اهمیت بدهم. شاید علت اینکه تااندازه‌ای بزدل هستم، همین باشد.

ناطور دشت، جی. دی. سالینجر
The Catcher in the Rye, J. D. Salinger

۱۳۹۶ شهریور ۵, یکشنبه

#کتاب_نوشته: هزار پیشه، #چارلز_بوکوفسکی

درست که من آدم جاه‌طلبی نبودم، اما آدم‌هایی هم که جاه‌طلب نیستند بالاخره یکجایی بایستی برایشان پیدا بشود. منظورم جایی است که یک‌کمی بهتر از جاهایی باشد که معمولاً بریشان تدارک می‌بینند. آخر خودمانیم چه کیفی دارد که آدم شش و نیم صبح با زنگ ساعت بیدار بشود از تخت بپرد بیرون لباس بپوشد به‌زور یک‌چیزی کوفت کند و تو ترافیک اعصاب‌خردکن صبح خودش را برساند جایی که اصولاً کارش این باشد که عرق بریزد و یک عالم پول درست کند برای یک بابای دیگر و بعد هم از اینکه چنین فرصتی در اختیارش گذاشته‌اند کمال تشکر خود را ابراز کند.

هزار پیشه، چارلز بوکوفسکی
Factotum, Charles Bukowski

۱۳۹۶ مرداد ۳۰, دوشنبه

۱۳۹۶ مرداد ۲۹, یکشنبه

#کتاب_نوشته: بچه‌های نیمه شب، سلمان رشدی

یاد گرفتم، اولین درس زندگی‌ام؛ که با چشمان همیشه باز نمی‌شود با دنیا روبرو شد.

هنگامی‌که تازگیِ چیزی از میان می‌رود، به‌ناچار ملال و اختلاف جای آن را می‌گیرد.

گفتگوی بی‌پرده درباره مرگ را چیزی کاملاً طبیعی می‌دانستند، اما به‌ندرت درباره زندگی حرف می‌زدند چون به نظرشان در زندگی همه‌چیز بدیهی بود.

بچه‌های نیمه شب، سلمان رشدی
Midnight's Children, Salman Rushdie

۱۳۹۶ مرداد ۲۸, شنبه

#کتاب_نوشته: جستارهایی درباب عشق، #آلن_دو_باتن

* تنها نوع آزادی که لیاقت نامش را داد آن است که، به روش خودمان خیر خود را دنبال کنیم، منوط بر اینکه مانع آزادی دیگران نشویم.

* حکومت‌هایی که برای جامعه و شهروندان، چرب‌زبانی نمی‌کنند، آزاری به آنها نمی‌رسانند و تنها محدودشان می‌کنند، درحالی‌که کشورهایی که مدام از عشق و دوستی و برادری دم می‌زنند درنهایت گروه‌گروه جمعیتشان را از دم تیغ می‌گذرانند.

جستارهایی درباب عشق، آلن دو باتن
Essays in Love, Alain de Botton

۱۳۹۶ مرداد ۲۵, چهارشنبه

#کتاب_نوشته: خاطراتی از پدرم، #ریموند_کارور

مادر، بعدها در اشاره به دورانی که پدر در بیمارستان بود می‌گفت" وقتی ریموند مریض بود. لفظ "مریض" دیگر برایم معنایی متفاوت داشت.

خاطراتی از پدرم، ریموند کارور
Where He Was: Memories of my Father, Raymond Carver

۱۳۹۶ مرداد ۱۵, یکشنبه

#کتاب_نوشته: وردی که بره‌ها می‌خوانند، #رضا_قاسمی

سهم نداده‌اند انگار لمحه‌ای آسایش، مگر به خواب یا به عالم مرگ. عشق هم سهمش برای ما آشناست میان ماهیان تاریک اعماق، به ساعتی که دریا هیچ نیست مگر همه‌ی هول هستی.

وردی که بره‌ها می‌خوانند، رضا قاسمی
The Spell Chanted by Lambs, Reza Ghasemi

۱۳۹۶ مرداد ۱۴, شنبه

#کتاب_نوشته: آدمک حصیری، #آناتول_فرانس

آری ریشه همه بیچارگی‌ها درونی ما در خود ما است، ما تصور می‌کنیم بدبختی از بیرون به ما هجوم می‌آورد ولی این درون ماست که سرچشمه اصلی تلخی‌ها و خوشی‌های زندگی است.

آدمک حصیری، آناتول فرانس
Le Mannequin d'osier, Anatole France

۱۳۹۶ مرداد ۱۱, چهارشنبه

#کتاب_نوشته: دین برای خداناباوران، #آلن_دو_باتن

* خوشبختی یک سراب است و هرکس پوچی این جهان را نبیند زندگی عبثی در پیش‌گرفته است. (بلز پاسکال)

* یکی از بحران‌های فاجعه‌بار عصر مدرن این است که دسترسی گسترده به اطلاعات را به بهای از دست دادن تمرکز روی هر چیزی به‌دست آورده‌ایم. تفکر عمیق که باعث تحول و رشد هر تمدنی بوده، در حال حاضر درخطر جدی قرارگرفته. می‌شود گفت در هر چیزی یک ماشین نزدیک ما هست که لذت وارونه فرار از واقعیت را به ما بدهد.

دین برای خداناباوران، آلن دو باتن
Religion for Atheists, Alain de Botton


کتاب نوشته: زندگی در پیش رو، رومن گاری

او می‌گفت ترس مطمئن‌ترین متحد ماست و بدون آن خدا می‌داند چه بر سرمان می‌آید. #زندگی_در_پیش_رو، #رومن_گاری The Life Before Us, a Novel by Rom...