درست که من آدم جاهطلبی نبودم، اما آدمهایی هم که جاهطلب نیستند بالاخره یکجایی بایستی برایشان پیدا بشود. منظورم جایی است که یککمی بهتر از جاهایی باشد که معمولاً بریشان تدارک میبینند. آخر خودمانیم چه کیفی دارد که آدم شش و نیم صبح با زنگ ساعت بیدار بشود از تخت بپرد بیرون لباس بپوشد بهزور یکچیزی کوفت کند و تو ترافیک اعصابخردکن صبح خودش را برساند جایی که اصولاً کارش این باشد که عرق بریزد و یک عالم پول درست کند برای یک بابای دیگر و بعد هم از اینکه چنین فرصتی در اختیارش گذاشتهاند کمال تشکر خود را ابراز کند.
هزار پیشه، چارلز بوکوفسکی
Factotum, Charles Bukowski
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر