۱۳۹۱ آذر ۲۷, دوشنبه

ژان پل سارتر II

انسان نمی‌تواند به دنیا نیاید از آن رو که به دنیا آمده است، نمی‌تواند نداد که می‌میرد، نمی‌تواند در هر لحظه راه خود را انتخاب نکند، زیرا که انتخاب نکردن هم خود نوعی انتخاب است، و بنابراین نمی‌تواند در هر لحظه انسان را ابداع نکند، نمی‌تواند با دیگران نباشد، حتی اگر از آن‌ها کناره بگیرد.
این جبرها برای همه افراد بشر، در هر زمان و هر مکان یکسان است.

ژان پل سارتر

۱۳۹۱ آبان ۲۴, چهارشنبه

۱۳۹۱ مهر ۲۷, پنجشنبه

شنگول منگول..

بدون شک داستان شنگول و منگول توطئه کثیف غرب برای گمراه کردن فرزندان میهن در عنفوان کودکی و تشویق آن‌ها به می‌ گذاری است..
در غیر این صورت نقش نام‌هایی مانند "شنگول" و یا "حبه انگور" در این داستان چیست؟

۱۳۹۱ شهریور ۱۳, دوشنبه

۱۳۹۱ مرداد ۱۸, چهارشنبه

پست های المپیکی

اگر ما هم دعای خیر 1,344,130,000 نفر بدرقه راهمون بود بیشترین مدالهارو تو امپیک میگرفتیم دیگه! این چین چی فکر کرده!؟
اونم تو این ماه مبارک..

۱۳۹۱ تیر ۲۸, چهارشنبه

کتاب نوشته (گوشه نشینان آلتونا، ژان پل سارتر)


را ه را نباید و نمی‌توان انتخاب کرد، راه را باید ابداع کرد. و هر کس با ابداع راه خود حقیقت خود را ابداع می‌کند.

انسان را باید هرروز از نو ابداع کرد.

گوشه‌نشینان آلتونا، ژان پل سارتر

۱۳۹۱ خرداد ۲۳, سه‌شنبه

۱۳۹۱ خرداد ۱۷, چهارشنبه

وسعت آزادی

وسعت آزادی هرکس به اندازه طول زنجیری ست که به پای او بسته است.

تا حرکتی نکنید از طول زنجیر باخبر نخواهید شد...

۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۷, چهارشنبه

۱۳۹۱ فروردین ۱۹, شنبه

کتاب نوشته (گوشه نشینان آلتونا، ژان پل سارتر)


- به دو وسیله می‌شود ملتی را نابود کرد: یا او را دربست محکوم کنی و یا وادارش کنی تا روسایی را که برای خود انتخاب کرده است نفی کند. دومی از اولی بدتر است.
- من کسی را نفی نمی‌کنم، آن‌ها رؤسای من نیستند، خودشان را به من تحمیل کرده‌اند.
- وتو آن‌ها را تحمل کردی.

گوشه‌نشینان آلتونا، ژان پل سارتر

۱۳۹۰ اسفند ۲۹, دوشنبه

روحش آزاد

تو مملکتی زندگی می‌کنیم که وقتی علی دایی تصادف می‌کنه ۱۰ دقیقه بعد عالم و آدم تو اخبار رادیو و تلویزیون با خبر می‌شن، اما وقتی اسطوره‌ای مثل ذوالفنون می‌میره، مردم تازه می‌پرسن مگه طرف کی بود؟
یعنی در این حد به فرهنگ و هنر مملکت افتخار می‌کنم

۱۳۹۰ اسفند ۱۶, سه‌شنبه

۱۳۹۰ بهمن ۹, یکشنبه

کتاب نوشته (شهریار، نیکولو ماکیاولی)

کدامین بهتر است! ترس از پادشاه یا دوست داشتن وی!؟

اگر می‌باید یکی از آن دو را برگزید همان بِه که بیشتر بترسند تا دوست بدارند.زیرا در باب آدمیان، روی هم می‌توان گفت که ناسپاسند و زبان باز و فریبکار و ترسو و سودجو. و سرسپرده تواند تا زمانی که سودی به ایشان رسد؛ آن روزی که خطری  در میان باشد روی از تو بر می‌تابند؛ پادشاهی که تنها به نوید های ایشان دل خوش کرده و اندیشه در کار خویش نکند، سرنوشتی جز نابودی ندارد.

شهریار، نیکولو ماکیاولی

۱۳۹۰ دی ۱۳, سه‌شنبه

کتاب نوشته: زندگی در پیش رو، رومن گاری

او می‌گفت ترس مطمئن‌ترین متحد ماست و بدون آن خدا می‌داند چه بر سرمان می‌آید. #زندگی_در_پیش_رو، #رومن_گاری The Life Before Us, a Novel by Rom...