۱۳۹۶ مهر ۶, پنجشنبه

#کتاب_نوشته: بوف کور، #صادق_هدایت

چیزی که وحشتناک بود حس می‌کردم نه زنده زنده هستم و نه مرده مرده، فقط یک مرده متحرک بودم که نه رابطه با دنیای زنده‌ها داشتم و نه از فراموشی و آسایش مرگ استفاده می‌کردم.

بوف کور، صادق هدایت
The Blind Owl, Sadegh Hedayat

۱۳۹۶ مهر ۴, سه‌شنبه

۱۳۹۶ مهر ۳, دوشنبه

#کتاب_نوشته: خاطرات روسپیان سودازدهٔ من، #گابریل_گارسیا_مارکز

واقعیت این‌است که اولین تغییرات در پیری آن‌چنان به‌آرامی اتفاق می‌افتد که به‌سختی به چشم می‌آیند. آدمی باز خودش را از درون نگاه می‌کند همان‌طور که همیشه نگاه می‌کرده است اما این دیگران‌اند که از بیرون به او پیری‌اش را یادآوری می‌کنند.

خاطرات روسپیان سودازدهٔ من، گابریل گارسیا مارکز
Memories of My Melancholy Whores, Gabriel García Márquez

۱۳۹۶ مهر ۱, شنبه

#کتاب_نوشته: سرزمین گوجه‌های سبز، #هرتا_مولر

احمق یا هوشمند بودن، دلیلی برای دانستن یا ندانستن چیزی نیست. بعضی‌ها خیلی می‌دانند ولی نمی‌شود آنها را باهوش دانست. بعضی‌ها هم زیاد نمی‌دانند ولی نمی‌شود آنها را احمق تصور کرد.

سرزمین گوجه‌های سبز، هرتا مولر
The Land of Green Plums, Herta Müller

۱۳۹۶ شهریور ۳۰, پنجشنبه

#کتاب_نوشته: تسلی بخشی‌های فلسفه، #آلن_دوباتن

ما غیر از باورها و رسوم کشور خود هیچ معیار دیگری برای حقیقت و دلیل درست نداریم. ما همواره در کشور خود مذهب کامل، حکومت کامل، و پیشرفته‌ترین و کامل‌ترین روش انجام هر کاری را داریم.

تسلی بخشی‌های فلسفه، آلن دوباتن
The Consolations of Philosophy, Alain de Botton

۱۳۹۶ شهریور ۲۹, چهارشنبه

#کتاب_نوشته: شهرزاد، #هاروکی_موراکامی

زندگی آن‌قدر عجیب است که در عرض یک دقیقه می‌توانی از چیزی کاملاً شیفته و از خود بیخود شوی چنانکه حاضری همه وجود خودت را فدایش کنی، اما بعد وقتی کمی زمان می‌گذرد یا چشم‌انداز کمی تغییر می‌کند، ناگهان جا می‌خوری از اینکه شدت و گیرایی آن محو می‌شود.

شهرزاد، هاروکی موراکامی
Scheherazade, Haruki Murakami

۱۳۹۶ شهریور ۲۸, سه‌شنبه

#کتاب_نوشته: همنوایی شبانه ارکستر چوبها، #رضا_قاسمی

میگویند فراموشی دفاع طبیعی بدن است در برابر رنج. می‌گویند دردی که نوزاد هنگام عبور از آن دریچه‌ی تنگ، متحمل می‌شود چنان شدید است که کودک ترجیح می‌دهد رنج زاده شدن را برای همیشه از یاد ببرد.

این "گذشته" است که شب می‌خزد زیر شمدت. پشت می‌کنی و می‌بینی روبه روی توست. سر در بالش فرومی‌کنی و می‌بینی میان بالش توست. مثل سایه است و از آن بدتر. سایه، نور که نباشد، دیگر نیست. اما گذشته در خموشی و ظلمت با توست.

در وجود هر کس کودکی است که تا پایان عمر با او میزید. کافی است چین‌وچروکی را که زمان برای گم کردن رد در چهره‌ی اشخاص به‌جا می‌نهد کنار بزنیم تا آن کودک خود را نشان بدهد. این یگانه راهی است برای آنکه مرعوب کسی، هرچند بزرگ‌تر از خود نشویم.

همنوایی شبانه ارکستر چوبها، رضا قاسمی
The Nocturnal Harmony of Wood Orchestra, Reza Ghassemi

۱۳۹۶ شهریور ۲۶, یکشنبه

#کتاب_نوشته: طرح بزرگ، #استیون_هاوکینگ

چگونه یک نفر می‌تواند بگوید که یک موجود دارای اراده آزاد است؟ یا اگر با یک بیگانه روبرو شود چگونه می‌توان گفت که آیا او ربات است یا دارای ذهنی ازآن خود؟ رفتار یک ربات ممکن است کاملاً از پیش تعیین‌شده باشد، اما اگر موجود بزرگ و پیچیده‌ای باشد، تشخیص این موضوع ممکن است به شکل غیرممکنی سخت باشد.

طرح بزرگ، استیون هاوکینگ
The Grand Design, Stephen Hawking

۱۳۹۶ شهریور ۲۳, پنجشنبه

#کتاب_نوشته: هزار پیشه، #چارلز_بوکوفسکی

یک روزی می‌رسد که بالاخره کشف کنند که دنیا چهار بعد دارد، بعدش آدم می‌تواند برود بیرون برای قدم زدن، و برود و ناپدید بشود. نه کفن‌ودفنی، نه اشکی، نه هیچ توهمی، نه بهشتی و نه جهنمی.

هزار پیشه، چارلز بوکوفسکی
Factotum, Charles Bukowski

۱۳۹۶ شهریور ۲۲, چهارشنبه

#کتاب_نوشته: خاطرات روسپیان سودازدهٔ من، #گابریل_گارسیا_مارکز

همان‌طور که وقایع واقعی فراموش می‌شوند بعضی وقایع که هرگز اتفاق نیفتاده‌اند می‌توانند در خاطرات طوری زنده بمانند که گویی اتفاق افتاده‌اند.

خاطرات روسپیان سودازدهٔ من، گابریل گارسیا مارکز
Memories of My Melancholy Whores, Gabriel García Márquez

۱۳۹۶ شهریور ۲۱, سه‌شنبه

۱۳۹۶ شهریور ۱۴, سه‌شنبه

#کتاب_نوشته: افسانه‌های راز و خیال، #ادگار_آلن‌پو

آدم هوشمند همیشه قوه خیال‌پردازی دارد، ولی آدمی که واقعاً قوه تخیل داشته باشد، در درجه اول یک متخصص تحلیلی است.

افسانه‌های راز و خیال، ادگار آلن‌پو
Tales of Mystery and Imagination, Edgar Allan Poe

۱۳۹۶ شهریور ۱۲, یکشنبه

#کتاب_نوشته: دماغ، #ریونوسوکه_آکوتاگاوا

آدمیزاد دو احساس متمایز دارد. هرکسی با شوربختی دیگری همدردی می‌کند. اما همین‌که آن دیگری توانست خود را از شوربختی برهاند، آدمیزاد نه فقط خود را مجاز می‌داند که رودررو به او بخندد، بلکه حسادت هم می‌کند و در مواردی حتی دلش می‌خواهد هر طور شده او را به شوربختی گذشته‌اش بازگرداند

دماغ، ریونوسوکه آکوتاگاوا
The Nose, Ryūnosuke Akutagawa

کتاب نوشته: زندگی در پیش رو، رومن گاری

او می‌گفت ترس مطمئن‌ترین متحد ماست و بدون آن خدا می‌داند چه بر سرمان می‌آید. #زندگی_در_پیش_رو، #رومن_گاری The Life Before Us, a Novel by Rom...