۱۳۹۶ آبان ۳, چهارشنبه

#کتاب_نوشته: خاطرات روسپیان سودازدهٔ من، #گابریل_گارسیا_مارکز

ای‌کاش زندگی چیزی نبود که مثل رود گل‌آلوده بگذرد بلکه فرصت نادری بود تا در ماهیتابه ازاین‌رو به آن رو شویم و طرف دیگرمان هم تا نود سال دیگر سرخ شود.

خاطرات روسپیان سودازدهٔ من، گابریل گارسیا مارکز
Memories of My Melancholy Whores, Gabriel García Márquez

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

کتاب نوشته: انسان خداگونه: تاریخ مختصر آینده، یووال هراری

 مردم همواره در یک دور بی‌انتها، عقاید یکدیگر را تقویت می‌کنند. هر دوری از تأیید متقابل این تار بافته‌های معنا را بیش از گذشته در هم می‌تند،...