۱۳۹۶ مرداد ۱, یکشنبه

#کتاب_نوشته: سرزمین گوجه‌های سبز، #هرتا_مولر

عاشق زندگی بودند چون می‌دانستند می‌توانند هرلحظه از گذر عمر را با یک بدشانسی از دست بدهند.

او درک نمی‌کرد که زنده است و باید آن‌قدر آواز بخواند تا بمیرد. هیچ مرضی برای مردن به یاری‌اش نمی‌شتابد.

* چرخ‌خیاطی، کلاه را آرام به زیر سوزن گرفت و ماسوره، نخ را به‌طرف خود کشید. آنچه خیاط می‌گفت، همان‌قدر واقعی به نظر می‌رسید که دل‌شوره نخ، در پیچ‌وتاب آهنی چرخ‌خیاطی.

سرزمین گوجه‌های سبز، هرتا مولر
The Land of Green Plums, Herta Müller

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

کتاب نوشته: انسان خداگونه: تاریخ مختصر آینده، یووال هراری

 مردم همواره در یک دور بی‌انتها، عقاید یکدیگر را تقویت می‌کنند. هر دوری از تأیید متقابل این تار بافته‌های معنا را بیش از گذشته در هم می‌تند،...