۱۳۹۶ مرداد ۴, چهارشنبه

#کتاب_نوشته: جنگ آخرزمان، #ماریو_بارگاس_یوسا

* چشمه‌های روشنایی خاموش می‌شدند و ستاره‌ها به زمین می‌ریختند، گله‌های بی‌شماری از ساحل دریا به سرزمین مرکزی می‌گریختند و دریا بدل به صحرا می‌شد و صحرا بدل به دریا، بیابان را علف می‌پوشاند، چوپان و رمه باهم درمی‌آمیختند، کلاه‌ها بزرگ‌تر و سرها کوچک‌تر می‌شد و رودها سرخ می‌شدند و سیاره‌ای جدید در فضا به گردش درمی‌آمد.

* سالار آزادی خدا نیست؛ شیطان آن عاصی اولین است!

* زمین از اینکه ناچار است یکسر همان چیزها را بر گرده خودش ببیند خسته شده است و یک روز فریادش درمی‌آید که می‌خواهد کمی هم آرام بگیرد.

جنگ آخرزمان، ماریو بارگاس یوسا
The War of the End of the World, Mario Vargas Llosa

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

کتاب نوشته: انسان خداگونه: تاریخ مختصر آینده، یووال هراری

 مردم همواره در یک دور بی‌انتها، عقاید یکدیگر را تقویت می‌کنند. هر دوری از تأیید متقابل این تار بافته‌های معنا را بیش از گذشته در هم می‌تند،...