۱۳۹۴ آبان ۳, یکشنبه
۱۳۹۴ مهر ۳۰, پنجشنبه
کتاب نوشته (تنهایی پرهیاهو، بهومیل هرابال)
همیشه از این کلام هگل حیرت میکردم که میگفت: تنها چیزی که در جهان جای هراس دارد، وضعیت متحجر است، وضع بیتحرک مرگ، و تنها چیزی که ارزش شادمانی دارد وضعی است که در آن نهتنها فرد، که کل جامعه، در حال مبارزهای مدام، برای توجیه خویش است. مبارزهای که به وساطت آن جامعه بتواند جوان شود و به اشکال زندگی جدیدی دست یابد.
تنهایی پرهیاهو، بهومیل هرابال
۱۳۹۴ مهر ۲۸, سهشنبه
کتاب نوشته (دنیای قشنگ نو، آلدوس هاکسلی)
اگر آدم به چیزهایی اعتقاد دارد، به این خاطر است که تربیتش حکم میکند که به آنها معتقد باشد. فلسفه یعنی این: پیدا کردن دلایل ناموجه برای چیزهایی که آدم به دلایل ناموجه دیگر به آنها اعتقاد پیداکرده. اگر مردم به خدا معتقد باشند به این دلیل است که طوری تربیتشدهاند که به خدا اعتقاد داشته باشند.
دنیای قشنگ نو، آلدوس هاکسلی
۱۳۹۴ مهر ۲۵, شنبه
۱۳۹۴ مهر ۲۳, پنجشنبه
فیلم نوشته (Tomorrowland)
کدوم آدم منطقیای با دونستن اینکه "هرچیزی که تا حالا میشناختیم یا دوست داشتیم ممکنه نابود بشه"، شوکه نمیشه؟
برای نجات تمدن باید نابودیاش رو نشونش داد، ولی فکر میکنید مردم چه واکنشی نسبت به پیشگویی یک نابودی حتمی نشون دادند؟
اون رو بلعیدن؛ مثل یه شیرنی شکلاتی، از مرگشون نترسیدن، خودشون رو باهاش سازگار کردن، به عنوان بازی رایانهای، برنامه تلویزیونی، کتاب یا فیلم ازش لذت بردند، همهی دنیا با تمام وجودش آخرالزمان رو در آغوش گرفت و با بی خیالی تمام سریع و سریعتر به سمتش حرکت کرد.
در همین حال، کرهی زمینتون، داره جلوی چشمتون نابود میشه، در یک زمان دو تا مرض چاقی و قحطی گسترش پیدا میکنه، میشه این رو توضیح بدین؟
Tomorrowland, Brad Bird۱۳۹۴ مهر ۲۰, دوشنبه
کتاب نوشته (ماجرای عجیب سگی در شب، مارک هادون)
مردم به خدا اعتقاددارند چون دنیا خیلی پیچیده است و آنها فکر میکنند نمیشود چیزی به پیچیدگی سنجاب پرنده یا چشم انسان یا مغز بهطور اتفاقی درستشده باشد. اما آنها باید منطقی فکر کنند و اگر منطقی فکر میکردند متوجه میشدند فقط میتوانند این سؤالها را مطرح کنند برای اینکه قبلاً اتفاق افتادهاند و وجود دارند. و میلیاردها سیاره هست که درآن حیات وجود ندارد، اما در آنها هیچکسی نیست که مغز داشته باشد و متوجه شود. مثل این است که اگر همه دنیا سکه میانداختند عاقبت کسی میتوانست 5698 شیر پشت سر هم بیاورد و آنوقت فکر میکرد خیلی خاص است، اما خاص نبود برای اینکه میلیونها نفر هستند که نتوانستهاند 5698 شیر بیاورند.
ماجرای عجیب سگی در شب، مارک هادون
۱۳۹۴ مهر ۱۸, شنبه
کتاب نوشته (خداحافظ گاری کوپر، رومن گاری)
من یک انسان آزادم، من نمیخواهم بنده خوشبختی باشم، خوشبختیها همه از یک قماشاند، بهمحض اینکه خوشبخت شدی، از زندگی لذت بردی، دیگر فاتحه عصیان و یاغیگری خوانده میشود. هر جا که خوشبختی باشد شورش نیست. خوشبختی افیون جامعه است، رکود است. فقط بدبختی باعث ترقی است. مهمیزی است که آدم را جلو میبرد. اگر میتوانید ثابت کنید که دروغ است.
خداحافظ گاری کوپر، رومن گاری
۱۳۹۴ مهر ۱۶, پنجشنبه
۱۳۹۴ مهر ۱۵, چهارشنبه
۱۳۹۴ مهر ۱۲, یکشنبه
۱۳۹۴ مهر ۱۱, شنبه
۱۳۹۴ مهر ۹, پنجشنبه
اشتراک در:
پستها (Atom)
کتاب نوشته: زندگی در پیش رو، رومن گاری
او میگفت ترس مطمئنترین متحد ماست و بدون آن خدا میداند چه بر سرمان میآید. #زندگی_در_پیش_رو، #رومن_گاری The Life Before Us, a Novel by Rom...
-
مائیم که اصل شادی و کان غمیم سرمایهٔ دادیم و نهاد ستمیم پستیم و بلندیم و کمالیم و کمیم آئینهٔ زنگ خورده و جام جمیم رباعیات خیام،...