۱۳۹۲ تیر ۱۸, سه‌شنبه

حالا که رماندی و رمیدیم ، رمیدیم...

تا به حال شده حوصله انجام هیچ کاری را نداشته باشی؟ یا حوصله هیچ شخصی؟ حتی خودت را؟

یک همچین حالی شده‌ام.


ما چون ز دری پای کشیدیم کشیدیم
امید ز هر کس که بریدیم ، بریدیم
دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند
از گوشهٔ بامی که پریدیم ، پریدیم

پ.ن: شعر از وحشی بافقی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

کتاب نوشته: انسان خداگونه: تاریخ مختصر آینده، یووال هراری

 مردم همواره در یک دور بی‌انتها، عقاید یکدیگر را تقویت می‌کنند. هر دوری از تأیید متقابل این تار بافته‌های معنا را بیش از گذشته در هم می‌تند،...