۱۳۹۷ آذر ۱۱, یکشنبه

#کتاب_نوشته: بازمانده روز: #کازوئو_ایشی‌گورو

* وقتی آمدم اینجا و دیدم ازدواج‌کرده جا خوردم، تا مدت مدیدی غمگین بودم، خیلی غمگین، ولی بعد، سال‌ها آمدند و رفتند، جنگ شد. دخترم بزرگ شد، آن‌وقت یک روز فهمیدم که همسرم را دوست دارم، وقتی آدم این‌همه وقت باکسی سر کند، بالاخره به او عادت می‌کند.

* هرکسی که بخواهد ذره‌ای از آن تشخص و وقار متناسب با مقام خود را به‌دست آورد، هرگز نباید در حضور دیگران در حال استراحت باشد.

بازمانده روز، کازوئو ایشی‌گورو
The Remains of the Day, Kazuo Ishiguro
ترجمه: نجف دریابندری

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

کتاب نوشته: انسان خداگونه: تاریخ مختصر آینده، یووال هراری

 مردم همواره در یک دور بی‌انتها، عقاید یکدیگر را تقویت می‌کنند. هر دوری از تأیید متقابل این تار بافته‌های معنا را بیش از گذشته در هم می‌تند،...