۱۳۹۷ مرداد ۳, چهارشنبه

#کتاب_نوشته: سال بلوا، #عباس_معروفی


به افسانه‌ای برمی‌گشتم که دختر پادشاه عاشق مرد زرگر شده بود، اما پسر وزیر او را می‌خواست و در تب عشق دختر می‌سوخت و دختر در غم عشق مرد زرگر می‌مرد. چرخه بی‌سرانجام و بی‌سروته که به هر کجایش می‌آویختی آغاز راه بود، و از هر جایش می‌افتادی پایان کار.

سال بلوا، عباس معروفی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

کتاب نوشته: انسان خداگونه: تاریخ مختصر آینده، یووال هراری

 مردم همواره در یک دور بی‌انتها، عقاید یکدیگر را تقویت می‌کنند. هر دوری از تأیید متقابل این تار بافته‌های معنا را بیش از گذشته در هم می‌تند،...