۱۳۹۶ خرداد ۲۰, شنبه

#کتاب_نوشته: خاطراتی از پدرم، #ریموند_کارور

پدر کمربندش را بیرون کشید و به جان من افتاد، همان‌طور که مرا می‌زد گفت: من بیشتر از تو دردم می‌آید. حتی همان هنگام با همه کوچکی و حماقتم، می‌دانستم که این حرف درست نیست، شاید این تکرار حرف پدرش در موقعیتی مشابه بود.

خاطراتی از پدرم، ریموند کارور
Where He Was: Memories of my Father, Raymond Carver

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

کتاب نوشته: انسان خداگونه: تاریخ مختصر آینده، یووال هراری

 مردم همواره در یک دور بی‌انتها، عقاید یکدیگر را تقویت می‌کنند. هر دوری از تأیید متقابل این تار بافته‌های معنا را بیش از گذشته در هم می‌تند،...