۱۳۹۵ بهمن ۲۷, چهارشنبه

#کتاب_نوشته: ناپیدا، #پل_استر

افتان‌وخیزان پیش می‌رفتم و در میان جرقه‌های خوش‌بینی و دوره‌های دراز و کورکننده‌ی بدبینی در حفظ تعادلم می‌کوشیدم.

هیچ مردی نمی‌تواند مرد باشد، تا پی‌درپی، ضربه‌ها را نزند و نخورد.

اگر در حال غرق شدن در دریای مشکلات باشید، پرکاری مانند تخته‌پاره‌ای می‌شود که جانتان را نجات می‌دهد.

ناپیدا، پل استر
Invisible, Paul Auster

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

کتاب نوشته: انسان خداگونه: تاریخ مختصر آینده، یووال هراری

 مردم همواره در یک دور بی‌انتها، عقاید یکدیگر را تقویت می‌کنند. هر دوری از تأیید متقابل این تار بافته‌های معنا را بیش از گذشته در هم می‌تند،...