پدرم دوچرخهاش را بینما حرکت میداد. من چمدانم را حمل میکردم، هنگامیکه قطار از ایستگاه خارج شد دیدم پدرم با دوچرخه به شهر بازمیگردد. پدر دوچرخه را برای این به ایستگاه آورده بود که نمیخواست درراه زیاد نزدیکِ من قدم بزند و اینکه دستهای خالیاش به یادش نیاورد که تنها به خانه بازمیگردد.
سرزمین گوجههای سبز، هرتا مولر
The Land of Green Plums, Herta Müller
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر