۱۳۹۳ دی ۷, یکشنبه

کتاب نوشته (تهوع، ژان پل سارتر)

هنگامی‌که زندگی می‌کنیم، هیچ‌چیز رخ نمی‌دهد. صحنه‌ها عوض می‌شوند، آدم‌ها می‌آیند و می‌روند، همه‌اش همین است، هرگز آغازی در بین نیست. روزها بیخود و بی‌جهت به‌روزهای دیگر افزوده می‌شوند. این افزایشی بی‌پایان و یکنواخت است. گاه‌وبیگاه یک جمع جزئی می‌زنیم و می‌گوییم: چند روز، چند ماه، چند سال است که گذشته...

تهوع، ژان پل سارتر

۱۳۹۳ دی ۳, چهارشنبه

کتاب نوشته (تهوع، ژان پل سارتر)

به گمانم فقط برای پر کردن زمان این کار را می‌کنند. اما زمان بسیار پهناور است. نمی‌گذارد پرش کنند. هرچه درش بچپانند، وا می‌رود و کش می‌آید...

تهوع، ژان پل سارتر

۱۳۹۳ آذر ۲۶, چهارشنبه

فیلم نوشته (کارآگاه حقیقی)

من فکر می‌کنم وجدان انسان، یک گام اشتباه در مسیر تکامل بود. ما زیادی به خودآگاهی رسیدیم، طبیعت مفهومی را خلق کرده که از خودش مجزا بود، ما موجوداتی هستیم که طبق قانون طبیعت اصلاً نباید وجود داشته باشیم.
ما موجوداتی هستیم، برده توهم داشتن نفس، پیوستگی احساسی! جوری برنامه‌ریزی‌شده‌ایم که بهمان این باور را می‌دهد برای خودمان کسی هستم؛ 
درحالی‌که درواقع همگی هیچی نیستیم.

Detective Rustin Spencer
True Detective, Season 1, Episode 1


۱۳۹۳ آذر ۱۵, شنبه

کتاب نوشته (عقاید یک دلقک، هاینریش بل)

جنگیدن و مبارزه با سلاح روان در مقابل بعضی انسان‌ها کار بیهوده‌ای است. گاهی وقت‌ها از اینکه دیگر نمی‌توان دوئل کرد، تأسف می‌خورم.

عقاید یک دلقک، هاینریش بل

کتاب نوشته: انسان خداگونه: تاریخ مختصر آینده، یووال هراری

 مردم همواره در یک دور بی‌انتها، عقاید یکدیگر را تقویت می‌کنند. هر دوری از تأیید متقابل این تار بافته‌های معنا را بیش از گذشته در هم می‌تند،...